English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4442 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undefined U تعریف نشده
undefined entry U فقره تعریف نشده
undefined label U برچسب تعریف نشده
unedited U آنچه ویرایش نشده است
undetected U آنچه تشخیص داده نشده است
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
classes U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
class U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
freeing U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
frees U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
plainess U روشنی
glim U روشنی
perspicuity U روشنی
photogenic U روشنی زا
pellucidness U روشنی
pellucidity U روشنی
fenestra U روشنی
shine U روشنی
shines U روشنی
lucency U روشنی
liveliness U روشنی
limpidity or limpidness U روشنی
conspicuity U روشنی
lucidity U روشنی
clearness U روشنی
irradiance U روشنی
brightness U روشنی
clarity U روشنی
clarification U روشنی
diaphaneity U روشنی
irradiancy U روشنی
illuminative U روشنی بخش
negative glow U روشنی منفی
daylight U روشنی روز
picturesqueness U زیبایی روشنی
daylit U روشنی روز
irradiative U روشنی دهنده
luminous U روشنی بخش
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
To have enlightened ideas. To be an intellectual. U افکار روشنی داشتن
obscurantist U مخالف روشنی فکر
eclat U روشنی خیره کننده
street lightning U روشنی راه و خیابان
luminous U روشنی بخش روشن
clearness U روشنی وصاف بودن
dazzles U تابش یا روشنی خیره کننده
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
dazzled U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle U تابش یا روشنی خیره کننده
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
dazzling U تابش یا روشنی خیره کننده
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
cascade image intensifier U تقویت کننده روشنی عکس یاشفافیت ان
steering brake U قفل فرمان خود روشنی دار
incomplete U انجام نشده پر نشده
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
supernovas U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernova U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
descriptions U تعریف
definitions U تعریف
comkplimentarily U با تعریف
description U تعریف
complimented U تعریف
definition U تعریف
definiens U تعریف
compliments U تعریف
complimenting U تعریف
extolment U تعریف
qualities U تعریف
quality U تعریف
portrayal U تعریف
portrayals U تعریف
circumscription U تعریف
explanation U تعریف
explanations U تعریف
compliment U تعریف
cell definition U تعریف سل
articles U حرف تعریف
self aggrandizement U تعریف از خود
block definition U تعریف بلوک
praise U تعریف کردن
depictions U نگارش تعریف
problem definition U تعریف مسئله
compliment U تعریف کردن از
complimented U تعریف کردن از
complimenting U تعریف کردن از
compliments U تعریف کردن از
depiction U نگارش تعریف
defined U تعریف کردن
praised U تعریف کردن
praises U تعریف کردن
praising U تعریف کردن
say a good word for U تعریف کردن
article U حرف تعریف
definable U تعریف پذیر
traduce U تعریف کردن
glorifying U تعریف کردن
glorify U تعریف کردن
glorifies U تعریف کردن
job definition U تعریف برنامه
recounts U تعریف کردن
recounting U تعریف کردن
recounted U تعریف کردن
recount U تعریف کردن
emblazon U تعریف کردن
extoll U تعریف کننده
extoller U تعریف کننده
honorable U شایان تعریف
he is well spoken of U از او تعریف می کنند
traduced U تعریف کردن
macro definition U درشت تعریف
macro definition U تعریف ماکرو
complimentary U تعریف امیز
anarthrous U بی حرف تعریف
circular definition U تعریف دوری
defining U تعریف کردن
contextual definition U تعریف ضمنی
recitations U تعریف موضوع
recitation U تعریف موضوع
data definition U تعریف داده
defines U تعریف کردن
operational definition U تعریف عملیاتی
define U تعریف کردن
definition of a problem U تعریف یک برنامهThe
traducing U تعریف کردن
nosography U تعریف امراض
traduces U تعریف کردن
macro difinition U درشت تعریف
field definition U تعریف فیلد
exponents U تعریف کننده
unreel U تعریف کردن
to crack up U تعریف کردن
the d. article U حرف تعریف
exponent U تعریف کننده
predefined U از پیش تعریف شده
clear-cut U درست تعریف شده
redefine U دوباره تعریف کردن
data description language U زبان تعریف داده
data definition statement U حکم تعریف داده ها
domain of definition U دامنه تعریف [ریاضی]
data definition language U زبان تعریف داده ها
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
self flattering U تعریف کننده از خود
self prasise U خودفروشی تعریف از خود
redefined U دوباره تعریف کردن
dd statement U دستور تعریف داده
defined function U تابع تعریف شده
user defined U تعریف یا انتخاب کاربر
ddl U زبان تعریف داده
Defined depth finder U تعریف عمق یاب
indefinably U غیر قابل تعریف
indefinable U غیر قابل تعریف
well defined function U تابع خوش تعریف
To blow ones own trumpet. U از خود تعریف کردن
dimensioning U تعریف اندازه چیزی
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
redefines U دوباره تعریف کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
definite a U The حرف تعریف چون
portraiture U پیکر نگاری تعریف
partially defined U پاره تعریف شده
self applauding U تعریف کننده از خود
predefined function U تابع از پیش تعریف شده
Recent search history Forum search
1some services are not in full force
1set the record straight
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
3service times
2purchase off the registry
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
2تعریف فونتیک چیست؟
2تعریف فونتیک چیست؟
1در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
1after all
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com